با چرخه احساسات در بازارهای مالی آشنا شوید
چرخه احساسات در بازارهای مالی به تغییرات روانی سرمایهگذاران در طول نوسانات بازار اشاره دارد. این چرخه شامل مراحل مختلفی مانند اشتیاق، طمع، ترس و یأس است که میتواند بر تصمیمات سرمایهگذاری تأثیر بگذارد. سرمایهگذاران در اوج بازار ممکن است به طمع بیفتند و در پایینترین نقاط بازار ممکن است احساس یأس کنند، که این احساسات میتوانند به خرید و فروشهای ناپایدار منجر شوند.
طبق ایده چرخه احساسات در بازارهای مالی، نوسانات یک بازار روی وضعیت احساسی شرکتکنندگانش تاثیر میگذارد (یا از آن تاثیر میپذیرد). چرخه روانشناسی بازار یکی از موضوعات اصلی شناخت رفتارهای اقتصادی میباشد. به عبارتی، مبحثی میان رشتهای است که عوامل مختلف موثر بر اخذ تصمیمات اقتصادی از جمله چرخه احساسات را مورد بررسی قرار میدهد.
مقاله پیش رو چکیدهای از دروس روانشناسی بازار ارزهای دیجیتال صرافی بایننس است که برای شما عزیزان در 6 بخش گردآوری شده است:
چرخه روانشناسی بازار چیست؟
عدهی کثیری بر این باورند که “احساسات” اهرم اصلی در پشت پردهی تغییرات بازار مالی میباشند. بنابراین، هر تغییری در تمایلات سرمایهگذاران اصطلاح چرخه احساسات در بازارهای مالی را به وجود میآورد.
به طور خلاصه، روانشناسی بازار ارز دیجیتال عبارت است از احساسات کلی سرمایه گذاران و بازرگانان با توجه به بالا و پایین رفتن قیمت یک دارایی وقتی تمایلات بازار مثبت است و قیمتها دائما افزایش مییابند به آن روند صعودی یا بازار گاوی (bull market) میگویند. در مقابل، به بازاری که قیمتها دچار افت شدهاند، بازار خرسی (bear market) گفته میشود. دلیل این نامگذاری جالب و تا حدی عجیب این است که شاخ های گاو رو به بالا هستند و حالت صعودی دارند و در مقابل پنجههای خرس رو به پایین بوده و حالت نزولی دارند.
پس تمایلات بازار از دیدگاهها و احساسات فردی همه معاملهگران و سرمایهگذاران در یک بازار مالی تشکیل میشود. همچنین راه دیگر برای بررسی این موضوع، در نظر گرفتن میانگین کلی احساسات فعالان یا افراد آن بازار است.
اما درست مانند هر گروه دیگری، هیچ نظر شخصی واحدی به طور کامل بر نتیجه نهایی غلبه نمیکند.
بر اساس تئوریهای روانشناسی بازار، قیمت یک دارایی دائما در پاسخ به احساسات بازار دستخوش تغییر میشود؛ که البته این تغییرات پویاست. در غیر این صورت، انجام یک معامله موفق بسیار سخت میشد.
در عمل وقتی یک بازار صعودی است، احتمالا به لطف بهبود نگرش و اعتماد در بین سرمایهگذاران آن است. تمایلات مثبت بازار باعث افزایش تقاضا و کاهش عرضه میشود. حتی ممکن است افزایش تقاضا به نوبه خود باعث نگرشی به مراتب قویتر شود. به همین ترتیب، روند نزولی قوی تمایل به ایجاد احساسات منفی دارد که کاهش تقاضا و افزایش عرضه را در پی خواهد داشت.
چرخه احساسات در بازارهای مالی چگونه تغییر میکنند؟
-
روند صعودی
هر بازاری ناگریز است چرخههای انبساط و انقباض را طی کند. وقتی یک بازار در فاز انبساط باشد (بازار گاوی)، یک جو خوشبینانه به وجود میآید. به طور معمول، اطمینان و طمع، دو احساسات اصلی هستند که منجر به یک فعالیت خریداری بزرگ میشوند.
مشاهدهی نوعی از اثرات متناوب یا بازگشتی در چرخهی بازار کاملا متداول است. برای مثال احساس شرکت کنندگان بازار با دیدن افزایش قیمتها بیشتر به سمت مثبت میل خواهد کرد و این باعث افزایش مجدد قیمتها و حتی مثبتتر شدن تمایلات شرکتکنندگان میشود.
گاهی اوقات، حس شدید حرص و اطمینان، بر بازار غلبه میکند به گونهای که میتواند یک حباب مالی تشکیل دهد. در چنین وضعیتی، بسیاری از سرمایهگذاران غیر منطقی میشوند و ارزش واقعی یک دارایی را نادیده میگیرند و آن را صرفا به این دلیل خریداری میکنند که باور پیدا کردهاند قیمتها دائما صعود خواهند کرد.
آنها به امید کسب سود بیشتر، با حرکتهای بازار حریصتر میشوند. وقتی قیمتها بیش از حد نرمال صعود کردند، اصطلاحا یک نقطهی اوج محلی شکل میگیرد. به طور کلی، این به عنوان نقطهی حداکثر ریسک مالی تلقی میشود.
در برخی موارد، تا وقتی که داراییها به تدریج فروخته میشوند، ممکن است بازار نوسانات کمی را تجربه کند. این مرحله همچنین به عنوان مرحله توزیع شناخته میشود. با این حال، برخی از چرخهها مرحله توزیع روشنی ندارند و اندکی پس از رسیدن به نقطهی اوج روند نزولی شروع میشود.
اما اگر بخواهیم چرخههای امید در بازار رسم کنیم ناگزیر هستیم که فهرستی مثل زیر را نام ببریم:
1- ناباوری
پس از یک روند نزولی و ریزشی طولانی مدت، معاملهگران در بازار نمیتوانند باور کنند که روند صعودی آغاز شده و به آن به چشم یک اصلاح موقت قیمت و نفس گیری برای شیرجه عمیقتر نگاه میکنند.
2-امید
پس از بهبود قابل توجه قیمت از سطوح پایین، معامله گران شروع به فکر میکنند که ممکن است روند صعودی حفظ شود.
3- خوش بینی
با شروع روند صعودی قیمتها، معامله گران نسبت به قدرت روند صعودی اطمینان بیشتری پیدا می کنند.
4- باور
معاملهگران اعتقاد دارند که روند صعودی حفظ خواهد شد و با این انتظار که قیمتها به افزایش خود ادامه دهند، وارد بازار خواهند شد.
5- هیجان
با شروع به انباشته شدن سود، احساسات بازار صعودی میشود و معاملهگران درباره موقعیتهایی که وارد میشوند با افتخار و غرور صحبت میکنند.
6- سرخوشی
پس از یک افزایش سهموی قیمت، fomo در میان معاملهگرانی که احساس میکنند روند صعودی ادامه خواهد یافت، پول بیشتری برای کسب درآمد وجود دارد، شروع به ورود میکند.
7- رضایت
معاملهگران اغلب اولین عقب نشینی پس از افزایش سهموی قیمت را با یک اصلاح مختصر برای جمع آوری نقدینگی قبل از بالاترین رکورد جدید اشتباه میگیرند. این نقطه همان جایی است که میشنوید هر ریزشِ فلان ارز یک فرصت خرید است!
-
روند نزولی
وقتی بازار از روند صعودی فاصله میگیرد و کم کم شروع به طی کردن چرخههای نزولی میکند، آن حالت سرخوشی معاملهگران تبدیل به نارضایتی میشود و خیلی از آنها نمیخواهند باور کنند که روند صعودی تمام شده است. با کاهش قیمتها، تمایلات بازار به سرعت به سمت منفی حرکت میکند. احساسات آنها اغلب شامل اضطراب، انکار و وحشت است.
در این زمینه، میتوانیم اضطراب را لحظهای توصیف کنیم. در این لحظه سرمایهگذاران این سوال را میپرسند که “چرا قیمتها در حال افت هستند” که البته طرح این پرسش به زودی مرحلهی انکار را در پی خواهد داشت. دورهی انکار با احساس عدم پذیرش مشخص میشود. بسیاری از سرمایهگذاران به این دلیل که “دیگر برای فروش دیر شده است” یا اعتقاد به این که “بازار به زودی به روند قبلی خود باز میگردد”، بر نگه داشتن سرمایه خود پافشاری میکنند.
ولی با ادامهی روند کاهش قیمتها، موجهای فروختن قدرت بیشتری میگیرند. در این نقطه عموما ترس و وحشت منجر به رخدادی به نام کاپتیلاسیون (capitulation) یا تسلیم در برابر بازار میشود. (در این هنگام سرمایهگذاران تسلیم میشوند و داراییهایی را که از قبل نگه داشته بودند با قیمتی نزدیک به قیمت کف بازار میفروشند.)
سرانجام، با کاهش نوسانات بازار تثبیت و روند نزولی متوقف میشود. به طور معمول، قبل از آنکه بازار دوباره احساسات امید و خوشبینی را تجربه کند، نوسانهای کمی را تجربه میکند. این دوره از نوسانات مرحلهی انباشت نیز نامیده میشود.
اما اگر بخواهیم چرخههای ناامیدی در بازار رسم کنیم ناگزیر هستیم که فهرستی مثل زیر را نام ببریم:
1- اضطراب
با ادامه روند کاهشی قیمت ها بدون بهبودی عمده، معاملهگران نسبت به وضعیت روند صعودی نگران و نگران میشوند.
2- انکار
معامله گران تبدیل به هولدرهای طولانی مدت میشوند زیرا معتقدند قیمتها در نهایت بازار معکوس خواهد شد و آنها میتوانند سود خود را بازیابند.
3- وحشت
با ادامه سقوط آزاد قیمت ها، معامله گران شروع به فروش دارایی خود برای کاهش ضرر و نگه داشتن مقداری سرمایه برای خرید در پایین می کنند.
4- کاپیتولاسیون
به نظر می رسد هیچ چیز مانع از ادامه کاهش قیمتها نمیشود، که باعث ایجاد وحشت بیشتر در بین معاملهگران و حتی فروش طولانی مدت hodler ها میشود.
5- خشم
معاملهگران نمیتوانند باور کنند که وقتی بازار روند صعودی داشت هرگز متوجه سود نشدند و به دلیل زیانهایی که متحمل شدهاند از دست خود عصبانی میشوند.
6- رکورد
همه امیدها از بین رفته است و معاملهگران از اینکه در زمان مناسب از بازار خارج نمی شوند و معتقدند که قیمتها ادامه خواهد داشت احساس حماقت میکنند.
7- ناباوری
پس از یک روند نزولی طولانی مدت، یا بازار نزولی، معامله گران تمایل دارند که اولین افزایش ها در بازار صعودی را نادیده بگیرند، زیرا معتقدند روند صعودی نمی تواند قدرت پیدا کند.
سرمایهگذاران چگونه از چرخه احساسات بهره میبرند؟
فرض کنیم که تئوری روانشناسی بازار معتبر باشد. در این صورت درک این موضوع میتواند به سرمایهگذار در وارد شدن یا خارج شدن از موقعیتی در زمان مناسب بسیار کمک کند.
نگرش عمومی بازار ضد تولید است: زمانی که بهترین فرصت مالی (برای یک خریدار) به وجود میآید معمولاً بیشتر افراد ناامید هستند و حجم معاملات بازار بسیار کم است. در مقابل، بالاترین ریسک مالی در زمانی به وجود میآید که اکثر شرکتکنندگان در بازار بیش از حد خوشبین و دچار اعتماد به نفس کاذب شدهاند.
بنابراین، برخی از سرمایهگذاران و معاملهگران سعی میکنند تمایلات بازار را در مراحل مختلف چرخههای روانشناسی آن بررسی کنند. در حالت ایده آل، آنها سعی میکنند با استفاده از این اطلاعات در هنگام اضطراب مردم (قیمتهای پایین) خرید انجام دهند و در هنگام حرص و طمع (قیمتهای بالا)
دارایی خود را بفروشند. البته در عمل، تشخیص زمان مطلوب برای برای خرید و فروش، کار چندان راحتی نیست و ریسک بالایی دارد. مثلا ممکن است در مرحلهای تصور کنیم در نقطهی کف بازار (سطح حمایت) قرار داریم و قیمتها از این پایینتر نمیروند ولی بعد از مدتی شاهد کاهش بیشتر قیمتها باشیم.
تحلیل تکنیکال و چرخه روانشناسی بازار
به طور کلی، مشاهدهی چرخههای قبلی بازار و شناخت تغییرات روانشناسی بازار بسیار ساده است. تحلیل کردن اطلاعات گذشتهی بازار مشخص میکند چه تصمیمات و اقداماتی بیشترین سودآوری را خواهند داشت. البته، تشخیص اینکه بازار به کدام سو حرکت میکند کار نسبتا سختی است و بدین ترتیب، پیشبینی دقیق تغییر تحولات آینده به مراتب سختتر است. بسیاری از سرمایهگذاران برای پیش بینی وضعیت آیندهی بازار از تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال استفاده میکنند.
به عبارتی میتوانیم بگوییم شاخصهای تحلیل تکنیکال، ابزارهایی هستند که به کمک آنها میتوان وضعیت روانشناسی بازار را سنجید. برای مثال، اگر یک دارایی به دلیل احساسات مثبت بازار با قیمتی بیش از حد فروخته شود؛ شاخص قدرت نسبی (relative strength index (rsi) این حرص و طمع بیش از حد را نشان خواهد کرد.
همچنین شاخص میانگین متحرک همگرایی و واگرایی (macd) مثال دیگری از ابزارهای تحلیل تکنیکال میباشد که برای نشان دادن حالات مختلف روانشناسی بازار به کار میرود. به طور خلاصه، رابطهی بین خطوط نمودارهای این ابزار، زمان تغییر حرکات بازار را مشخص میکند. (به عموان مثال نشان میدهد قدرت خرید در حال کم شدن است)
بیت کوین و چرخه احساسات
بازار صعودی بیت کوین در سال 2017 مثال واضحی از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری روانشناسی بازار بر روی قیمت بیت کوین است. از ژانویه تا دسامبر این سال، ارزش بیت کوین از حدود 900 دلار به طور پیوسته بالا رفت و کار به جایی رسید که ارزش خرید بیت کوین به 20000 دلار رسید. در طول این افزایش قیمت بیت کوین، احساسات بازار مثبت و مثبتتر میشد. هزاران سرمایهگذار جدید به میدان آمدند و درگیر هیجانات بازار صعودی (بازار گاوی) شدند. ترس عقب ماندن از قافله، خوشبینی بیش از حد و حرص و طمع به سرعت قیمت بیتکوین را بالا برد.
روند معکوس در اواخر سال 2017 و اوایل 2018 آغاز شد. این روند، بسیاری از تازه واردان را دچار ضررهای چشمگیری کرد. حتی زمانی که روند نزولی کاملا مشخص شد، اعتماد به نفس نابهجا و نارضایتی مردم باعث شد بسیاری بر نگه داشتن داراییهای خود اصرار ورزند.
چندین ماه بعد، احساسات بازار به قدری منفی شد که اعتماد سرمایهگذاران به طور کلی از بین رفت. ترس، عدم اطمینان و تردید باعث شد کسانی که با قیمتهای بالا و نزدیک به سقف بازار بیت کوین خریده بودند، با قیمت کف بازار بیت کوین خود را بفروشند و متحمل ضررهای سنگینی شوند. در نتیجه، برخی از مردم از بیت کوین سرخورده شدند در حالی که تکنولوژی بیتکوین تغییری نکرده بود. در واقع روز به روز تکنولوژی بیتکوین بهتر میشود.
روانشناسی بازار ارز دیجیتال و تعصبات شناختی
تعصبات شناختی الگو های فکری هستند که غالبا باعث میشوند انسان تصمیمات غیر منطقی بگیرد. این الگوها میتوانند هم روی معامله گران به صورت انفرادی و هم روی کلیت بازار تاثیر بگذارند. برخی مثالهای متداول عبارتند از:
-
تعصب تایید
تمایل به افزایش ارزش اطلاعاتی که عقاید خودمان را تایید میکنند و نادیده گرفتن یا رد کردن هر دادهای که خلاف آنها باشد. برای مثال، ممکن است سرمایه گذاران در یک بازار صعودی، تمام تمرکز خود را روی اخبار مثبت بگذارند و اخبار منفی و نشانههای معکوس شدن روند بازار را نادیده بگیرند.
-
نفرت شدید از ضرر
وقتی ترس و نفرت از ضرر دیدن بر احساس لذت در هنگام به دست آوردن سود و موفقیت غلبه کند. حتی زمانی که آنچه انسان به دست آورده با آنچه از دست داده برابری میکند و یا حتی از آن بزرگتر است. به عبارت دیگر، برای این افراد درد از دست دادن از لذت به دست آوردن قویتر است. این نوع گرایش میتواند باعث شود معامله گران موقعیتهای خوب را از دست بدهند یا در هنگام تسلیم بازار، هیجانی رفتار کرده و داراییهای خود را برباد دهند.
-
اثر موقوفه (اثر موهبت)
این گرایش افرادی است که داراییهایشان در نظر خودشان بیش از حد با ارزش میباشد؛ صرفا به این دلیل که مالک آن هستند.
مطالب بیشتر:5 اشتباه رایج در بازار خرسی
جمع بندی پایانی
بیشتر معامله گران و سرمایه گذاران با این امر که روان شناسی بر قیمتها و چرخه بازار تاثیر دارد موافق هستند. گرچه چرخههای روان شناسی بازار معروف هستند. اما سر و کار داشتن با آنها کار چندان سادهای نیست. از سالهای 1600 که اولین حبابهای مالی شکل گرفتند. تا به امروز، حتی خبرهترین معامله گران هم برای جدا کردن نگرش شخصی خود از احساسات کلی بازار دچار چالش میشوند. سرمایه گذاران با کار دشواری رو به رو هستند؛ آنها نه تنها باید روان شناسی بازار را به خوبی بشناسند بلکه باید بر روان شناسی احساسات خود و تاثیر آن برفرایندهای تصمیم گیری نیز مسلط باشند.
خیلی مقاله جذابی بود، ممنون از متنتون